چگونه تمرکز خود را روی چیزهای جزئی خراب نکنیم

برگزار کننده گیلارو در کسب و کار 1402/07/22
اشتراک گذاری
چگونه تمرکز خود را روی چیزهای جزئی خراب نکنیم

فرض کنید در نیویورک زندگی می کنید. و الان زمستان است، کف خیابان ها را
برف های گل آلود پوشانده اند. شما مشغول تراشیدن یک لایه یخ از روی شیشه ی
جلو ماشین تان هستید. باد شدیدی می وزد و تکه های یخ را به صورتتان می
زند، کفش های تان پر از برف و گل شده است. انگار در نوک انگشتانتان سوزن
فرو کرده اند. با حرکتی ناگهانی موفق می شوید در یخ زده ماشین تان را باز
کند. روی صندلی چرمی ای که به سردی یک قالب یخ است می نشینید و دستانتان رو
روی فرمان یخ زده می گذارید. نفستان که بیرون می اید ابرهای سفیدی در
برابرتان تشکیل می دهد.

سوال: چقدر شادتر می بودید اگر در شهر میامی
بیچ زندگی میکردید؟ جای که هوای مطبوع ۲۶ درجه دارد و نسیم دلپذیر از سمت
دریا به آن می وزد. در جواب این سوال امتیازی از صفر (به معنی شاد تر
نبودم) تا ده (بی نهایت شاد بودم) بدهید.

اکثر افرادی که از آنها این سوال را پرسیدم امتیازی بین جهار تا شش دادند.

پس
از خارج شدن از جای پارک به سمت محل کارتان میروید. چند لحظه بعد در
ترافیک بزرگراه گرفتار می شودی. سی دقیقه دیر به محل کارتان میزسید: جای که
خروارها ایمیل و کشمکش های همیشگی با رئیس تان انتظار شما را می کشد. پس
از اتمام کار، خرید هفتگی تان را انجام می دهید. با بازگشت به منزل غذای
مورد علاقه تان را درست می کنید خوشمزه است، روی کاناپه لم می دهید، یک
فیلم خوب تماشا می کنید و به رخت خواب می روید.

در فلوریدا هم همین
وضع است. از خانه راه می افتید. در ترافیک گیر می کنید، غذای خوشمزه تان را
می خورید و یک فیلم خوب تماشا می کنید. دوباره این سوال را می پرسم : چقدر
شاد تر می بودید اگر در میامی بیچ زندگی میکردید؟ حالا اکثر افراد امتیازی
بین صفر و دو می دهند.

من ده سال ساکن میامی بیچ بودم. قبل و بعد از
آن در سویس زندگی می کردم و با برف گل آلود، شیشه های یخ زده ماشین چنین
چیز های سرو کله میزدم. چه قدر در میامی بیچ شادتر می بودم؟ پاسخ : نبودم.

به این میگویند توهم تمرکز.

چگونه تمرکز خود را روی چیزهای جزئی خراب نکنیم

دنیل
کانمن می گوید. “لحظه ای که به موضوعی فکر میکنید، هیچ چیزی در زندگی مهم
تر از آن وجود ندارد.” هر چه دقیق تر روی جنبه بخصوصی از زندگی مان تمرکز
کنیم، تاثیر آن پر رنگ تر خواهد بود. در ابتدای توصیفی که در بالا آوردم،
تقریبا به صور کامل روی وضعیت هوا تمرکز کردم، یخ نیویورک و آفتاب میامی
بیچ، در نتیجه وقتی از شما خواستم میزان رضایت تان از زندگی در نیویورک را
با میامی بیچ مقایسه کنید، دغدغه اصلی تان وضعیت هوا بود. در ادامه یک روز
کامل را ترسیم کردیم، از عزیمت صبحگاهی به محل کار تا استراحت در غروب روی
کاناپه، این بار آب و هوا فقط یک جز از کل داستان بود. اگر بازه ی زمانی را
به هفته. ماه، سال یا کل زندگی گسترش دهیم، ناگهان متوجه می شویم که تاثیر
آب و هوا بر رضایت عمومی ما قابل چشم پوشی است.

غلبه بر توهم تمرکز
کلید دست یابی به زندگی خوب است. به این ترتیب قادر خواهید بود از بسیاری
از تصمیمات احمقانه جلوگیری کنید. وقتی مشغول مقایسه ی چند مورد (ماشین،
شغل، مقصد مسافرت) با یکدیگر هستید. عادت دارید روی یک جنبه ی بخصوص متمرکز
شوید و صد ها عامل دیگر را از قلم بیاندازید. شما به یک موضوع خاص به خاطر
توهم تمرکز اهمیت فوق العاده ای می دهید و آن را حیاتی تر از آن چه واقعا
هست می پندازید.

پس برای مبارزه با این توهم چه میتوانید بکنید؟ یا
تمام صد عامل را مقایسه کنید که کاری طاقت فرساست یا به عنوان یک راه حل
عملی تر، سعی میکنید که نگاه کلی تری به هر دو مسئله داشته باشید. برای این
که روی یک عامل خاص زیاد از حد تاکید نکنید، با کلی نگری بیشتری آن ها را
با هم مقایسه کنید. گفتنش راحت تر است تا انجام دادنش. اجازه دهید تا مطلبم
را کامل شرح دهم:

یک کودک نوپا فقط به آن چه در همان لحظه جلو رویش
قرار دارد فکر می کند. اگر یکی از اسباب بازی های بچه سه ساله ام را از او
دور کنم. جوری جیغ می زند. که انگار دنیا به آخر رسیده است. حتا با وجود
این که ده ها اسباب بازی دیگر هم دارد و قبلا به این اسباب بازی که جلویش
برداشتم توجهی نمی کرد. در طول زندگی مان یاد میگیریم خودمان را از موقعیت
های زود گذر و آنی رها کنیم.

اگر در یک غروب گرم زمستانی هوس نوشیدنی
کنم و با باز کردن یخچال متوجه شوم نوشیدنی تمام شده است، جیغ بنفش
نمیکشم. تمرکزم را از نوشیدنی بر می دارم تا غصه ی خالی بودن یخچالم از
نوشیدنی، تاثیر ناچیزی روی حال خوب من داشته باشد و بعد از ظهرم خراب نشود.

اما
متاسفانه رشد ما در این زمینه ناقص بوده است. برای ما بسیار دشوار است که
وضعیت کنونی مان را از دریچه لنز های بسیار عریض ببینیم، اگر این گونه
نبود. مسائل پیش پا افتاده این قدر ما را ناراحت نمی کرد.

چند بار از
خودتان پرسیده اید اگر شغل دیگری داشتید. در محلی متفاوت زندگی می کردید.
خانه ی دیگری داشتید یا آرایش موی تان متفاوت بود. چقدر زندگی بهتر می بود؟
قبول دارم اندکی فرق میکرد. ولی الان متوجه شده اید که اثر این تغییر به
مراتب از ان چه گمان می کردید کمتر است و از دورترین فاصله ی ممکن به زندگی
تان نگاه کنید. متوجه خواهید شد که چیزهایی که در لحظه به نظرتان ضروری می
آمدند. به اندازه چند نقطه ی کوچک اند. نقطه هایی که اثر ناچیزی روی کلیت
امور دارند. زندگی خوب قابل دسترسی است اگر هر از گاهی با لنز عریض به آن
نگاه کنید.

وقتی در آخرین سفرم به پاریس به پذیرش هتل شانگریلا واقع
در خیابان ژاردن دو تروکادرو مراجعه کردم. مردی را کنارم دیدم که با
عصبانیت سر مسئول پذیرش هتل داد می زد: ظاهرا برای این که نتوانسته اتاقی
با چشم انداز برج ایفل را به او بدهد. او فریاد زنان میگفت : کل سفرم به
پاریس را خراب کردید. سرم را تکان دادم. این که از تخت خواب تان در هتل
بتوانید برج ایفل را ببینید یا نبینید واقعا اهمیتی ندارد. اینکه بتوانید
خواب عمیقی داشته باشید بسیار مهم تر است. چشم انداز برج ایفل در سفری موفق
به پاریس موضوع بسیار کوچکی است. هر چه باشید. به محض این که از هتل بیرون
بیایید به حد کافی برج ایفل را خواهید دید. اما آن مرد که مثل لبو از
عصبانیت سرخ شده بود. تقریبا از شدت خشم داشت منفجر می شود. توهم تمرکز در
ذهن او از کاه کوه ساخته بود.

ما به خصوص وقتی پای پول میان می آید
در برابر توهم تمرکز آسیب پذیر هستیم. به عنوان یک مولتی میلیونر چقدر شاد
تر می بودید؟ یک بار وارن بافت، یکی از ثرمتمند ترین افراد دنیا، زندگی اش
را با یک شهروند معمولی مقایسه کرد. آن قدر ها هم تفاوت نداشت. بافت هم یک
سوم زندگی اش را روی تشک های معمولی میخوابد. درست مثل من و شما. بافت هم
لباس هایش را از فروشگاه های معمولی به قیمت لباس های من و شما می خرد.
نوشیدنی مورد علاقه اش کوکاکولاست. از یک دانشجو بهتر و سالم تر غذا نمی
خورد. روی یک میز عادی و صندلی معمولی کار می کند. محل کارش از سال ۱۹۶۲ ذر
همان ساختمان بی روح اوماها در نبراسکا بوده است اگر لحظه لحظه زندگی بافت
را با خودتان مقایسه کنید. تاثیر ثروتش قابل چشم پوشی است.

یک تفاوت
کوچک: بافت یک جت اختصاصی دارد اما مثال ما در بخش اکونومی هواپیما فشرده
به هم نشسته ایم. اما ما پس از مطالعه این مطلب متوجه خواهیم شد که آن په
که فضای تنگ و محدود صندلی هواپیمای تان که حداکثر یک دهم درصد از عمرتان
را روی آن سپری می کنید. به مراتب بدتر است، داشتن ذهنیتی محدود است. با
تمرکز روی مشکلات جزئی و پیش پاافتاده زندگی خوب خود را خراب می کنید.

نویسنده : رولف دوبلی

نظرات (0)

اشتراک گذاری

این پست را با دیگران به اشتراک بگذارید